پَشنَه گوشِش خُسبيه س کنايه از بي حالي
پَشنَه گوشِش خُسبيه س کنايه از بي حالي يک لا قُباس کنايه از ناداري اِستي پَرَس يا کُلاه پَرَس کنايه از ناداري و اينکه از منزلت پايين در جامعه برخوردار است. نون سنکگ بُخاردِه و نون دِيمَه بُخاردِه کنايه از زرنگ بودن و خوش فکر بودن است.
دَس بِگردَن يعني کاري را با هم انجام دادن
سَر بي تَن مَترَشَه يعني بي خودي براي ديگران تصميم مي گيرد.
گَردَنوم شَلِه يعني ملاحظه قوم و خويشي مي کند.
چشمُم گَروم نَرِف يعني هنوز اول خوبم بو.
جو وِ عزرائيل نَمِتِه يعني سخت و گرفته مي باشد.
سينه مارِش شِه مابورَه يعني بي وجدان مي باشد.
خِيلي کَنَس ولکن معامله نيست
گَنَه گَنَه اس يعني سخت و کم گذشت ميباشد
دِ کَسَش مِمِلوم يعني تلافي ميکنم
ريش شِه دِ مُردِشوي خَنَه بُشُستِه يعني بي حيا و پر رو و سِمِج است
چُرٍِش بَرفِ سُلاخ مينَه يعني تازه قدرت به هم رسانده
دَسْت دِ کَسَهْ مُشْتْ دِ پيشِه ني افرادي که در پيش هم اند ولي براي هم بي ارزش اند کنايه از بي معرفتي
منتشرشده در
گویش و اصطلاحات