روستای من کراب
مدیر ارشد

مدیر ارشد

امیران سربدار

سربداران اولین حکومت شیعیه 12 امامی ومردمی ایران در سالهایی است  که کشور در زیر تاخت وتاز سم اسبهای مغولان قرار گرفته بود و مردمان خراسان علیه بیداد وستم دشمن متجاوز تحت آموزه های مذهبی شیخ خلیفه مازندرانی ودلاوریهای پهلوان عبدالرزاق باشتینی این نهضت را به پایتختی دارالمومنین سبزوار بوجود آوردند.
 نهضتی که با گذشت سالها هنوز نقش پر رنگ آن در تاریخ سیاسی مذهبی کشور کم رنگ نشده است واین نهضت پس از سالها الگویی برای ایستادگی در برابر ظلم ستمگران تلقی می شود جنبشی که از سال 737ه.ق آغاز شد وتا سالها باقی ماند. در جدول پیش رو با فهرست نام ومشخصات12 امیران سربدار آشنا می شوید

 

فرمانروایان

سالهای حکومت

نحوه به قدرت رسیدن

نحوه مرگ

مکان مرگ

1

عبدالرزاق بن فضل الله باشتینی

738-736ق

رهبری شورش

مقتول

سبزوار

2

وجیه الدین مسعود بن فضل الله

745-738ق

بعد از قتل برادر

مقتول

رستمدار

3

آی تیمور محمد

748-745ق

با انتخاب

مقتول

سبزوار

4

کلو اسفندیار

748-747ق

با پیشنهاد شمس الدین علی

مقتول

سبزوار

5

شمس الدین فضل الله

748-747ق

با انتخاب توسط لطف الله

کناره گیری از حکومت

----------

6

شمس الدین علی

752-748ق

با پیشنهاد

مقتول

سبزوار

7

یحیی کرابی

758-753ق

با انتخاب

مقتول

سبزوار

8

ظهیرالدین کرابی

758-753ق

با حمایت حیدر قصاب

مخلوع

-------------

9

حیدر قصاب

761-760ق

با برکناری کرابی

مقتول

اسفراین

10

لطف الله

762-761ق

با کمک دیگران

مقتول

قلعه دستجردان

11

حسن دامغانی

766-762ق

با قتل لطف الله

سربداران خود

قلعه شغان

12

خواجه علی مؤید

783-766ق

با قتل دامغانی

در جنگ با لر کوچک

خرم آباد

 

 

نهضت شیعی سربداران

تل ایلخان طغاتیمورخان مغول ، بدست خواجه یحیی سربداری 
mbo3zYhXLdo0KIQl9E23
 
نهضت شیعی
مهمترین حادثه ای که زمان فرمانروایی خواجه یحیی کرابی اتفاق افتاد قتل طغاتیمورخان به دست سربداران بود که به حکومت ایلخان طغاتیمور در منطقه پایان داد. هر چند حکومت ایلخانی با مرگ ابوسعید پایان یافت اما وجود برخی مدعیان چون طغاتیمور حاکم استرآباد، گرگان و دشت که امیرانی چون ارغوانشاه مغول و دیگر امرای خراسان احتراما وی را ایلخان می نامیدند سبب شد که هنوز نامی از حکومت ایلخانی بر سر زبانها باشد طغاتیمور از آغاز ظهور نهضت سربداران پیوسته از ایشان آسیب دیده و ضرب شصت آنها را چشیده بود و از ایشان بیمناک بود و مدام در پی فرصتی بود که تلافی کند و چون در میادین نبرد نتوانسته بود حریف سربداران شود از راههای دیپلماسی وارد می شد در واقع به خدعه و نیرنگ متوسل می شد کلا سیاست وی درقبال سربداران چنین بود که هرگاه متوجه می شد ضعف و فتوری در دستگاه سربداران حاصل شده است به تدارک حمله می پرداخت و زمانی که احساس می کرد ایشان قدرتمند شده اند از در سازش و مصالحه وارد می شد.(پطروشفکسی،۱۳۵۱: ۷۴).
 
چنان که طغاتیموریان بعد شکست از مسعود قدرتشان کاسته شد ولی در زمان جانشینان ضعیف مسعود آیتمور ، کلواسفندیار و علی شمس الدین توانستند دوباره نواحی از دست رفته خود را تصرف کنند و زمان خواجه شمس الدین چون احساس کردند سربداران دوباره قدرتمند شده اند طغاتیمور با خواجه شمس الدین صلح و حتی قبول کرد تمام نواحی که مسعود تسخیر کرده بود در زمره متصرفات سربداران باشد تا اینکه خواجه یحیی حاکم سربداران شد یحیی هر چند در ابتدا سوء ظن ایلخان را علیه خویش برانگیخت ولی اندک بعد ضرابخانه های سربداران را که حدود یک دهه از کار افتاده بود فعال کرد و سکه هایی در تأیید سلطنت طغاتیموریان ضرب نمود و به خزانه طغاتیمور در خراسان واریز کرد. یحیی توانست با این اقدامش سوءظن طغاتیمور را نسبت به خود تا حدی برطرف کند( اسمیت، ۱۳۶۱: ۱۶۶-۱۶۵) با این حال همچنان دو قدرت درصدد نابودی همدیگر بودند و منتظر فرصت مناسبی بودند تا اندیشه خود را عملی نمایند . ابتدا طغاتیمور دست به کار شد وی چند بار در بین مکاتبه و مراسله ای قطعه شعری را به یحیی نوشت.
 
گردن بنه جفای زمان را و سر مکش                                 کار بزرگ را نتوان داشت مختصر
 
سیمرغ وار چون نتواند کرد، قصد قاف                      چون صعود خرد باش و فرو گیر بال و پر
 
بیرون کن از دماغ، خیال محال را                                       تا در سرت نشود صد هزار سر
 
بیرون کن از دماغ، خیال محال را                                      تا در سرت نشود صد هزار سر
 
خواجه یحیی نیز در جواب نوشتند:
 
گردن چرا نهیم ، جفای زمانه را                                    راضی چرا شویم به هر کار مختصر
 
دریا و کوه را بگذاریم و بگذریم                                       سیمرغ وارزیر پر آریم خشک و تر
 
با بر مراد و سر گردن نهیم پای                                      یا مرد وار در سر همت کنیم سر
 
غفاری کاشانی، ۱۳۰۴: ۳۰۰)
 
در تاریخ سربداران آمده که هر سال به جهت ملازمت و تجدید عهد؛ سربداران نزد طغاتیمور خان می رفتند و چون نوبت حکومت به یحیی رسید به دستور استمرار به ملازمت خان شتافت.(سمرقندی،۱۳۳۸: ۱۷۸) اما با بررسی منابع معلوم می شود چنین رسمی که امیران سربداری جهت تجدید عهد خود به دربار ایلخان رفته باشند وجود نداشته واین قضیه تنها در زمان یحیی صورت گرفته است در هر حال امیر یحیی به رسم ایلچی با سیصد بهادر قصد اردوی ایلخان کرد و در سلطان دوین استراباد به لشکر طغاتیمور پیوست.(سمرقندی،۱۳۵۱ک ۲۵۸) و ایلخان طغاتیمور به سبب ورود امیر یحیی و لشکرش طوی های (جشن ها) ترتیب داد روز سوم خان برای یحیی طوئی پادشاهانه ترتیب داد و جهت او و ملازمان و امرای او شامیانه برافراشته بودند و خان در مستقر خود بر تخت سلطنت جلوس کرد و حافظ شغانی نام سرهنگی در پهلوی خواجه یحیی و جمعی دیگر حدود هزار نفر اطرافش نشسته بودند در این بین قضیه توطئه سربداران یا به نوعی پیشدستی آنان صورت گرفت.
 
در آخر روز سوم طوی، حافظ شغانی و محمد حبش از سربداران گفتند هنوز که عهد و پیمان نکرده ایم و ایمان در میان نیامده در اثنای آش کشیدن ما می توانیم پادشاه را دفع کنیم و ایلخان نیز اندیشیده بود که چون از طوی فارغ شود کار سربداران ر یکسره کند.(میر خواند، ۱۳۸۰: ۴۵۱۹/۸) لذا زمانی که ایلخان بر تخت سلطنت جلوس کرده و امرا و بزرگان طغا تیمور خان و نیز یحیی و شماری از سپاهیانش در آن حضور داشتند امیر یحیی حافظ شغانی را گفت امروز این مغولی را می توان کشت حافظ شغانی گفت در خاطر م نیز این معنی گذشته پس یحیی حافظ را گفت تو روان شو مردم خواهند گفت که تو سخنی داری، گستاخانه خود را به خان نزدیک گردان و ضربتی بر او زن تا من نیز مدد به تو کنم و کار او را به آخر رسانم و نوکران هم در این حال بیکار نخواهند نشست و حافظ شغانی به طرف خان روان شد. حاجبان خواستند تا او را منع کنند خان فرمود که بگذارید شاید که التماس داشته باشد به عرض رساند و چنین حافظ شغانی به خان نزدیک شد کارد بر کشید و خان را زخم زد و امیر یحیی نیز با سرعت عمل خود را به خان رسانید و تبرزین بر سر خان زد و نوکرانش همگی حمله کردند و جمعی که به خان نزدیک بودند جمله فرار بر قرار ترجیح دادند و به این صورت طغا تیمور خان به قتل رسید تاریخ این واقعه ۷۵۴ ه.ق بوده است.( سمرقندی ،۱۳۸۸: ۱۷۹-۱۷۸).
 
وجه اشتراک روایات در قضیه قتل ایلخان طغاتیمور خان چنین است که این جشن به ابتکار و دعوت طغاتیمور برپا شده بود و هدف اساسی آن فریب دادن سربداران و التزام ایشان به پذیرفتن پیمانی تحقیرآمیز یا قتل عام آنها بوده است. اما امیران سربداری پیشدستی کردند و عذر آنها را به خود آنها باز گردانده اند و در نتیجه شکست و انهدام به دستگاه طغاتیمور راه یافته وآخرین ایلخان و دستگاه سلطنتی اش چنین نابود شد و هر چند نتیجه این اقدام ریشه کن شدن سنتها و فرهنگ مغولی در گوشه و کنار ایران مغول زده نبوده به هر حال آنچه در اکثر روایات مشترک است همین موضوع دعوت و عقد قرارداد و توطئه علیه سربداران بود که سرانجام به پیروزی سربداران و قتل طغاتیمور خان منجر شد.(شهرستانی،۱۳۷۵: ۸۰).
 
با مشاهده قتل طغاتیمور « سربداران که در بیرون بودند چون ضرغام خون آشام (بنی جان) شمشیرها کشیده برهیچکس ابقا نکردند و از خاص و عام خلقی بسیار کشتند پسران طغاتیمور خان و هر که توانست گریخت پهلوان سربدار گرگ وار در گوسفندان ترکی افتادند و به تهور و تنمر چنین کار از پیش بردند که تا انقراض عالم ذکر آن از روی روزگار محو نخواهد شد. و به لحظه اردوی پادشاه چنان خوار و ناچیز شد.»
 
(سمرقندی،۱۳۵۳: ۲۵۸) سربدران اکثر آن ولایت را به سم ستوران ویران کردند و هر گله که در گیاه زار آن مراعی یافتند براندند و در آن قضیه غنیمتی تمام به دست آنان افتاد و کار ایشان دوامی گرفت و آوازه ایشان به اطراف و اکناف برسید.(آژند به نقل از ابرو،۱۳۶۳: ۱۸۴)
 
بدین شکل یحیی توانست با درایت خویش ایلخان طغاتیمور را به قتل برساند و برای همیشه این رقیب سیاسی خود را از صحنه روزگار محو نماید و قلمرو ایلخان را ضمیمه قلمرو سربداران کرد این فتح سبب شد سرتاسر متصرفات طغاتیمور در خراسان و گرگان به سربداران تعلق گیرد.(نبئی،۱۳۷۵: ۱۱۷)
 
سربداران بدون کوشش و به آسانی توانستنند آخرین تکیه گاه دولت مغولی ایلخان هلاکویی را نابود کنند آنان با ویران ساختن این آشیان ددان و راهزنان کاری بزرگ و برجسته انجام دادند.(حقیقت،۱۳۴۴: ۱۳۴)
 
قتل طغاتیمور و پاشیده شدن قشون او سربداران را قادر ساخت که دوباره آن مناطقی را که امیر مسعود زمانی از آنها گرفته بود در زمره متصرفات خویش درآورند این پیروزی بسیار مهمتر و با اهمیت تر از فتوحات زمان مسعود بود زیرا سبب پراکندگی دشمنانشان شد و همچنین آنها دیگر دارای رهبرانی نبودند که از نظر اعتبار برتر از طغاتیمور باشد لذا دیگر قدرت هیچ اتحادی را نداشتند و مهمتر اینکه یحیی اشتباه مسعود را در حمله به مازندران تکرار نکرد.(اسمیت،۱۳۶۱: ۱۷۰).
 
در پایان این مبحث می بایست به این نکته اشاره کرد که سقوط ایلخانان باعث واژگون شدن بساط سادت مغول در سراسر ایران نشد. سنن و شیوه کشورداری مغول همچنان در برخی حکومت ها محفوظ ماند به خصوص نواحی که زمام امور در اختیار اعیان صحرا نشین و لشکری مغول و ترک بوده از جمله قلمروی جلایریان و متصرفات جانی قربان در شمال خراسان این نفوذ به چشم می خورد.(پیگولوسکایا،۱۳۴۶: ۴۲۲)
 
جریان قتل ایلخان در اشعار شاعران نیز بازتاب یافته، ابن یمین در این مورد سروده است که :
 
سربداران دلیر و از ایران کندند                      ریشه دولت منحوس طغاخان تیمور
 
 
 
ملک الشعرای بهار نیز به مناسبت قتل ایلخان طغاتیمور به دست سربداران چنین سروده است
 
سرود احرار ایرانند آل سربدار                          کز فشار ظلم آشفتند اندر سبزوار
 
شهر نیشابور بگرفتند و بس شهر و دیار               وز دهاقین لشکری کردن بیرون از شمار
 
بد طغاتیمور چنگیزی به گرگان شهریار              وآخرین خرس مغول او بود در این مرغزار
 
سربداران بر سرش در خاک گرگان ریختند       همچو شیر شرزه خونش را به خاک آمیختند (حقیقت،۱۳۶۳: ۲۰۵)
 
 
 
منابع :
 
۱-آژند ، یعقوب . قیام شیعی سربداران ، تهران : نشر گستره ، ۱۳۶۲٫
 
۲- اسمیت ، جان ماسون . خروج و عروج سربداران ، ترجمه یعقوب آژند ، تهران : موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ،۱۳۶۱٫
 
۳ – پطروشفسکی ، نهضت سربداران خراسان ،  ترجمه کریم کشاورز ، تهران :  انتشارات پیام ، ۱۳۴۱٫
 
۴- پیگولوسکایا ، نیتاویکتوروونا . تاریخ ایران از دوران باستان تا سده هیجدهم ، ترجمه کریم کشاورز، تهران ، موسسه مطالعات اجتماعی ،  ۱۳۴۶٫
 
۵ – حقیقت ،عبد الرفیع . تاریخ جنبش سربداران و دیگر جنبشهای ایرانیان در قرن هشتم هجری ،انتشارات علمی ، تهران:  ۱۳۶۳٫
 
۶ – سمرقندی ، دولتشاه بن علاء الدوله بختیشاه الغازی ،تذکره الشعرا ، به همت محمد رمضانی ، تهران : چاپخانه خاور،  ۱۳۳۸٫
 
۷- سمرقندی ، کمال الدین عبد الرزاق .مطلع سعدین و مجمع بحرین ، به اهتمام عبدالحسین نوایی ، تهران : ناشر کتابخانه طهوری ، ۱۳۵۳٫
 
۸ – شهرستانی ، سید محمد علی . سربه داران خراسان و مازندران ، تهران : انتشارات سکه، ۱۳۷۵٫
 
۹ – غفاری کاشانی ،قاضی احمد .تاریخ نگارستان ، به تصحیح و مقدمه مدرس گیلانی،  تهران : چاپ فرهنگ ، ۱۴۰۴  ه . ق.
 
۱۰ – میر خواند ، محمد بن خاوند شاه بن محمود . تاریخ روضه الصفا فی سیره النبیاء و الملوک و الخلفا ، به تصیح جمشید کیانی فر ، ج ۷- ۸ ، تهران :  انتشارات اساطیر، ۱۳۸۰٫
 
۱۱- نبئی ، ابوالفضل. اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران در قرن هشتم هجری ، مشهد : انتشارات دانشگاه فردوسی،  ۱۳۷۵٫
 
 
 
نویسنده :حمید دلاوری هروی / کارشناس ارشد تاریخ
 

ویژگی قیام سربداران

ويژگي‌هاي قيام سربداران
images 2
1- مذهب:‌ همان‌طور که قبلاً گفته شد، سربداران عموماً شيعيان اثني‌عشري بودند و مخالفان آنان نيز به مذهب تسنّن وابستگي داشتند.
2- بيگانه‌ستيزي:‌ قيام سربداران، ماهيتاً بيگانه‌ستيز بوده و مبارزه با مغولان را از اهداف اصلي خود مي‌دانستند. چنان که با از بين بردن طوغاتيمورخان، براي هميشه به سلطه سياسي، نظامي مغولان در خاک ايران خاتمه دادند.
3- ستم‌ستيزي: قيام سربداران با بهره‌گيري از ايدئولوژي تشيع اثني‌عشري، قيامي عليه ظلم و ستم هيئت حاکمه محسوب مي‌شد. ظلم و ستمي که در ايران آن ايام اِعمال مي‌شد، ابعاد گوناگون، سياسي، اجتماعي و اقتصادي داشت که توسط حاکمان بر مردم تحميل مي‌شد.
4- اعتقاد به مهدويت: از جمله اصول اصلي تشيّع اثني‌عشري، اعتقاد به مهدويت است. اين مسئله در جناح شيخيان و نيز در جناح سربداران وجود داشت و با همين اعتقاد مردم را عليه مفاسد موجود مي‌شوراندند.
5- فتوّت و جوانمردي: از وجوه عمدة قيام سربداران، روح فتوت و جوانمردي بود. فتوت و جوانمردي ريشه در فرهنگ اصيل تشيّع و ايراني داشت و اکثر رهبران سربدار اين ويژگي را دارا بودند.
6- بُعد مردمي: از ويژگي‌هاي اين قيام، بُعد مردمي آن است. تمام توده‌هاي زحمتکش و محروم جامعه براي رسيدن به آرمان‌هاي خود، در اين قيام جاي دارند.
7- مسئله حکومت غيرموروثي: اين قيام از جمله قيام‌هايي است که فکر حکومت موروثي در آن رشد نکرد. خصلت مذهبي و بُعد مردمي اين قيام، مانع رشد اين گرايش مي‌شد.
8- مساوات‌طلبي: ‌حس مساوات‌طلبي از جمله آرمان‌هاي اين قيام به شمار مي‌رفت. رهبران سربدار خود را جدا از مردم نمي‌دانستند و به راحتي در ميان مردم زندگي مي‌کردند و هيچ‌گونه ظلم و ستمي به مردم روا نمي‌داشتند.
9- کمک به قيام‌هاي ديگر: قيام‌هايي كه از قيام سربداران متأثر بودند، مانند قيام سربداران کرمان،‌ سمرقند و مازندران، مورد حمايت سربداران بودند.

 

تاریخچه قیام سربداران

images

بر مبنای برخی منابع 25 شعبان سالروز تشکیل نهضت تاریخ ساز سربداران در سبزوار و خراسان است. (منبع)  همچنین برخی دیگر از منابع تاریخ های 12 و 5 شعبان را به عنوان سالروز آغاز قیام سربداران معرفی می کنند. (منبع1) ، (منبع2) به هرحال هر کدام از این روزها که باشد، نهضت سربداران یکی از رویدادهای ثبت شده در تقویم ماه شعبان المعظم است.

از همین رو به مناسبت 25 شعبان اسرارنامه در ادامه نگاهی اجمالی به ماهیت، ویژگی ها، ارزش ها، اثرگذاری و نقاط ضعف و چالش های سربداران می اندازد.

تاریخ طولانی سرزمین کهن ایران شاهد جنبش ها، قیام ها و شکل گیری حکومت های مختلفی بوده است که حداقل درباره سلسله هایی که در طول 2500 سال گذشته در گستره وسیع ایران بزرگ استقرار یافته اند، اطلاعات زیادی در دسترس ماست. اما در این بین تا قبل از انقلاب اسلامی سال 57 و تشکیل جمهوری اسلامی ایران، شاید تنها یک مورد از این حکومت های تاریخی توانسته باشد در فرهنگ سیاسی و ادبی کشور ما به نمادی پر درخشش و قابل افتخار برای همه ایرانیان تبدیل شود و آن نهضت سربداران سبزوار است.

اگرچه سربداران سبزوار از لحاظ قلمرو جغرافیایی و مدت زمان دوام، بسیار کوچک تر و کوتاه عمر تر از سلسله هایی نظیر سلجوقیان، غزنویان، تیموریان، قاجاریان، خوارزمشاهیان، صفاریان و ... بوده است، اما ویژگی های ارزشمندی در ساختار این نهضت وجود داشت که امروز بعد از گذشت بیش از هفتصدسال از وقوع سربداران همچنان بسیاری از شعرا در سروده های خود سربداران را به عنوان نماد آزادگی و غیرتمندی و غرور ملی یاد می کنند و در بسیاری از آثار هنری، یا در کلام سیاستمداران یا در افواه عمومی نیز سربداران با همین مفاهیم تداعی می شود.

اما ویژگی های سربداران چه بود که باعث ماندگاری و تاریخ سازی این نهضت خراسانی شد؟

1- حکومت سربداران ظاهرا اولین حکومت غیرموروثی در گستره ایران بزرگ است. حکومتی که هفتصد سال قبل از اینکه جهان غرب به پیشرفت های امروزی دست یابد و حکومت هایی اصطلاحات دموکراتیک را که رئسا و رهبران آن توسط مردم یا احزاب مورد اعتماد مردم انتخاب می شوند، این اتفاق در سبزوار افتاده است. به طوری که بعد از فوت یا برکناری هر امیر، شورایی از بزرگان سربداران، از میان پهلوانان و جوانمردان آن روزگار سبزوار دست به انتخاب امیری جدید می زدند و اینطور نبود که پادشاهی از پدر به پسر نسل به نسل منتقل شود.این شاید مهمترین ویژگی حکومت سربداران باشد که می توان از آن به عنوان خستین حکومت غیرسلطنتی و غیر موروثی ایران یاد کرد.

2- سربداران اولین حکومت شیعه 12 امامی را در شرق ایران تشکیل دادند. تا قبل از سربداران حکومت ها در این منطقه مذاهب دیگری داشتند و در کل ایران نیز فقط چند دولت شیعه محلی در نواحی شمالی کشور (طبرستان) تشکیل شده بود. البته تشیع از زمان حکومت صفویه به عنوان مذهب رسمی ایران انتخاب شد. اما سربداران سال ها قبل از صفویه در قلمرو حکومت خود یک دولت شیعی را ایجاد کرده بودند.

3- در حکومت سربداران اعتدال دینی وجود داشت. اگرچه امرای سربداران شیعه مذهب بودند و در سبزوار پایتخت حکومتشان سکه هایی با نشانه های شیعه 12 امامی را ضرب می کردند، اما در عین حال سیاست تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز با دیگر مذاهب را داشتند. به طوری که ضرب سکه های اهل سنت نیز در قلمرو حکومت آن ها رواج داشته است.

4- رهبران سربداران از جوانمردان و پهلوانان زمان خود بودند که زندگی هایی ساده داشتند و در میان مردم می زیسته و اکثرا به پیشه وری و حرفه های رایج جامعه مشغول بوده اند. اولین امیر سربداران پهلوان عبدالرزاق باشتینی از فتیان معروف زمان خود بود.

تأثیرگذاری ها:

1- حکومت سربداران سبزوار اگرچه بعد از نیم قرن فروپاشید و در طول دوران حیات خود عمدتاً توانست بر مناطق شمال شرق ایران (حدفاصل گرگان تا مشهد و شمال خراسان تا طبس و جنوب خراسان) مسلط شود، اما تا چندین قرن بعد از خود الهام بخش قیام ها و حرکت های دیگری در سرتاسر ایران بزرگ شد. از جمله می توان به قیام سربداران سمرقند، سربداران کرمان، مرعشیان مازندران و نیز قیام هایی در نیشابور، خرم آباد و ... اشاره کرد که همه تحت تأثیر سربداران سبزوار بودند و بعضا حتی نام قیام خود را هم سربداران گذاشتند. توضیحات کاملی در این زمینه در مقاله ای تحت عنوان «انعکاس نهضت سربداران در جهان اسلام» به قلم سید کاظم روحانی منتشر شده است. (منبع)

2- نهضت سربداران توانست هیبت شکست ناپذیر سیطره خاندان های مغول بر ایران را از بین ببرد و برای اولین بار این جرأت و نقطه امید را در دل ایرانیان به وجود آورد که در صورت شهامت و فداکاری می توانند عزت و اقتدار خود را بازپس گیرند و در مقابل بیگانگانی که بر کشورشان تسلط یافته اند، بایستند.


3- همانطور که در ابتدای این یادداشت گفته شد، نام سربداران به سمبل و نمادی از آزادگی و غیرتمندی در میان همه ایرانیان تبدیل شده است و می توان نمونه های زیادی را در آثار ادبی ایران پیدا کرد که شعرا و نویسندگان به ستایش سربداران پرداخته و به شکل های مختلف از برند نام آنان در آثار خود استفاده کرده اند.

شاید معروف ترین شعرها درباره سربداران متعلق به سید حسن حسینی باشد:
سبزیم چو از نسل بهاران هستیم
پاکیم چو از تبار باران هستیم
ننگ است به ما تن به مذلت دادن
ما وارث خون سربداران هستیم

ملک الشعرای بهار هم درباره سربداران سبزوار گفته است:سرور احرار ایرانند، آل سربدار
کز فشار ظلم آشفتند اندر سبزوار
شهر نیشابور بگرفتند و بس شهر و دیار
وز دهاقین لشکری کردند بیرون از شمار (منبع)

در عرصه سیاست هم بهره برداری های زیادی از نام سربداران صورت می گیرد. به طور مثال «سربداران کوچه و بازار»، عنوان کتابی است از یک نویسنده ایرانی که پیرامون قیام 15 خرداد سال 42 نوشته شده است.

 

نخستین سریال تاریخی تلویزیون ایران

علاوه بر افتخاراتی نظیر اولین حکومت غیرموروثی ایران، اولین حکومت شیعه 12 امامی، اولین قیام موفقیت آمیز ایرانیان در مقابل ایلخانان مغول و ... در دوره معاصر نیز سربداران توانست یک جایگاه اولی مهم را از آن خود کند و آن ساخت اولین سریال تاریخی صدا و سیمای ایران بعد از انقلاب است که با موضوع سربداران بود و در زمان خود به محبوبیت زیادی دست یافت. بعد از موفقیت سریال سربداران ساخت سریال های تاریخی دیگری نظیر بوعلی سینا، امیرکبیر، کوچک جنگلی و ... در تلویزیون ایران رونق گرفت. (منبع)


پایگاه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران درباره سربداران به عنوان اولین سریال بعد از انقلاب نوشته است: «سربداران» اولین سریال بعد از انقلاب بود و برای همین، در خیلی از زمینه‌های دیگر هم اولین محسوب می‌شد. هم خیلی از مفاهیم انقلابی در «سربداران» مطرح شد و هم یک نمونه عالی و تیپیک از سریال‌سازی تاریخی محسوب می‌شد که راه را برای این دسته از سریال‌ها هموار کرد. (منبع)


چالش ها و نقاط ضعف

نهضت سربداران سبزوار نقاط ضعفی هم داشته و تمام جنبه های آن تحسین برانگیز نیست. شاید یکی از مهمترین نکات منفی در جنبش سربداران وجود اختلافات شدید و مستمر داخلی بر سر کسب قدرت بوده است که باعث توطئه چینی و قتل امرا و تضعیف حکومت شده است.

همچنین یکی از چالش های سربداران در برابر تاریخ این است که گفته می شود، اکثرا مورخانی تاریخ سلسله آن ها را روایت کرده اند که به لحاظ مذهبی و اعتقادی با آنان مخالف بوده و بنابراین در اغلب موارد سعی کرده اند سربداران را تا حد امکان ناموفق، کم اهمیت و مشکل دار معرفی کنند.

ضرورت بازشناسی و پاسداشت سربداران

با درنظر گرفتن اهمیت و نقش سربداران در تاریخ ایران همواره پیشنهاد برگزاری همایش های سالانه بزرگداشت و شناخت و واکاوای جنبه های مختلف همراه با گردهم آیی های هنری و جشنواره های آیینی از سوی دلسوزان فرهنگی و فعالان رسانه ای سبزوار مطرح شده است، اما این پیشنهادها فقط یک بار در سال 94 تحقق یافت و بعد از آن علی رغم وعده هایی که برای برگزاری همایش های دوسالانه سربداران و نیز اهدای جوایز دوره ای سربداران مطرح شد، دیگر هیچیک از این وعده ها تحقق نیافت.

اما بعد از برگزاری کنگره بین المللی سربداران در سال 94 ، در شهرستان های نیشابور و میامی استقبال خوبی از این حرکت فرهنگی به عمل آمد به طوری که از سال 95 تا کنون به طور سالانه همایش های بزرگداشت شیخ حسن جوری دومین رهبر مذهبی نهضت سربداران و بزرگداشت شیخ عزالدین سوقندی به عنوان دو تن از شخصیت های نیشابوری موثر در قیام سربداران در روستاهای نیشابور برگزار می شود. (منبع1) ، (منبع2) ، (منبع3) بنابراین امید می رود که در شهرستان سبزوار به عنوان پایتخت و نیز در شهرستان داورزن به عنوان نقطه شروع نهضت سربداران از روستای باشتین توجه بیشتری به این رویداد با اهمیت و هویت بخش تاریخی صورت بگیرد.

دست کم در روستاهایی مثل باشتین و کراب که بعضی از امرای سربداران متعلق به این روستاها بوده اند، می توان انتظار برگزاری جشنواره ها ی محلی سالانه برای بزرگداشت این موضوع را داشت که این امر در طولانی مدت می تواند به رونق گردشگری و احیای هویت مهم تاریخی و فرهنگی این روستاها در خراسان یاری رساند.

برخی دیگر منابع مورد استفاده در  این مطلب:


نقش عبدالرزاق و آیین پهلوانی در ظلم ستیزی و پیروزی نهضت سربداران / سید حمید جوادیان ، علی اکبر مشکانی (مجموعه مقالات همایش علمی کنگره بین المللی سربداران – 1394)

 

قـــیام سربداران

  •  چگونه ایرانیان، مغولان را از ایران بیرون کردند
    و ایران را آزاد ساختند؟
  • زوال از یک روستا شروع شد!
  • ‏صدوبیست سال مغولها هر چه خواستند در ایران کردند.
    جنایتی نبود که از آن چشم پوشیده باشند.
    از کشتن صدهزار نفر در یک روز گرفته
    تا تجاوز و غارت ‏برخی از قبایل
    مغول‌ها پس از فتح ایران ساکن خراسان شدند
    ولی چون بیابانگرد بودند در شهرها زندگی نمی‌کردند.
  • مغول‌ها همه حقی داشتند
    ‏مغولان مجاز بودند هر که را خواستند بکشند
    به هر که خواستند تجاوز کنند
    و هر چه را خواستند غارت کنند.
    ایرانیان برایشان برده نبودند احشام بودند
  • ‏در تاریخ دوره مغول همه‌چیز باورنکردنی است.
    چنان یاسی میان مردم ایران وجود میداشته که
    حتی در برابر کشتن خودشان هم مقاومت نمی‌کردند.
  • ‏ابن اثیر می‌نویسد:
    یک مغول در صحرایی به هفده نفر رسید
    و خواست همه را با طناب ببندد و بکشد.
    هیچکس جرات نکرد مقاومت کند
    جز یک نفر که او را کشت
  • ‏داستان از روستای باشتین و دو برادر که همسایه بودند شروع می‌شود.
    چند مغول بیابانگرد به خانهٔ این‌دو می‌روند
    و زنان و دخترانشان را طلب می‌کنند
    ‏بر خلاف ۱۲۰سال قبلش دو برادر مقاومت می‌کنند
    و مغولان را می‌کشند مردم باشتین اول می‌ترسند
    ولی مرد شجاعی به نام عبدالرزاق دعوت بایستادگی میکند
  • ‏خبر به قریه‌های اطراف می‌رسد.
    حاکم سبزوار مامورانی را می‌فرستد
    تا دو برادر را دستگیر کنند.
    عبدالرزاق با کمک مردم روستا ماموران را می‌کشد.
    ‏در نهایت حاکم سبزوار سپاهی چندصدنفره را به باشتین می‌فرستد
    ولی حالا خیلی‌ها جرأت مقاومت می‌کنند.
    عبدالرزاق فرمانده قیام می‌شود.
    ‏در چند روستا مردم مغولان را می‌کشند
    و خبرهای مغول‌کشی کم‌کم زیاد می‌شود.
    عبدالرزاق نام سربداران بر سپاهیان از جان گذشته‌اش می‌گذارد.
  • ‏فوج‌فوج مردمان به‌ستوه آمده از ستم مغول‌ها
    به باشتین می‌روند تا به عبدالرزاق بپیوندند
    و در برابر سپاه ارغونشاه [حاکم سبزوار] بایستند
    ‏عبدالرزاق بر ارغونشاه پیروز می‌شود و سبزوار فتح می‌گردد.
    پس از صد و بیست سال ایرانیان بر مغول‌ها فائق می‌شوند.
  • آن روز حتماً پرشکوه بوده است!
    ‏طغای‌تیمور ایلخان مغول یک ایلچی مغول را می‌فرستد
    تا سربداران از او اطاعت کنند.
    سربداران او را می‌کشند
    و از طغای‌تیمور می‌خواهند که اطاعت کند
    سربداران به جنگ می‌روند و طغای تیمور را شکست می‌دهند و طغا تیمور توسط خواجه یحیی #کرابی کشته میشود و این نقطهٔ پایان ایلخانان مغول است...
 

مصاحبه با مادر شهید "محمدرضا کرابی"

 

بوی لاله‌های غریب این روزها فضای کشور ایران را عطرآگین کرده است.

پرستوهای خسته‌ای که بیش از ۲۸ سال بی‌نام و نشان زیر خروارها خاک مدفون بودند. چشم‌های بسیاری از پدران و مادران در انتظار بازگشت آنها برای همیشه بسته شده است. لاله هایی که هنوز بوی عطر شهادت می‌دهند.شهدایی که برای دفاع از خاک کشور نیمه شب دل به آب سرد اروند زدند اما هرگز بازنگشتند. غواصانی که در برابر آتش سنگین دشمن هیچ دفاعی نداشتند. این روزها همه در انتظار بازگشت غواصان شجاع گردان یاسین هستند. آنها نه در آسمان بودند که شکارچی صفوف دشمن باشند و نه روی زمین که تن به تن بجنگند. آنها زیر آب بودند و بسیاری از آنها در عملیات کربلای ۴ از زیر آب بیرون نیامدند.

به گزارش ایران، از گروهان ۱۲۰ نفره گردان یاسین که برای شکستن خط دشمن در جزیره ماهی دل به اروند زدند تنها ۴ نفر زنده بازگشت. ۲۸ سال از آن روزها می‌گذرد هفته گذشته با کشف پیکرهای ۱۷۵ شهید غواص که در عملیات کربلای۴ با دستان بسته توسط نیروهای بعثی به شهادت رسیده بودند، بازهم نام گردان یاسین بر سر زبان‌ها افتاد. گردانی که با لو رفتن عملیات پا پس نکشید و به دل دشمن زد و بسیاری از آنها را نیز به هلاکت رساند. این روزها بسیاری از جوانان که در هیاهوی زندگی امروزی جنگ را حس نکرده‌اند از خود می‌پرسند نیروهای گردان یاسین چه کسانی بودند و چرا این‌گونه با قساوت به شهادت رسیدند.

قساوت نیروهای بعثی در به شهادت رساندن این غواصان نشان می‌دهد که آنها غواصانی که زخمی و یا اسیر شده بودند را با دستان بسته به شهادت رسانده و زنده به گور کرده‌اند. این روزها چشمان مادران و پدران بسیاری به در دوخته شده است تا شاید کسی نشانی از فرزند مفقود الاثر شان را در کربلای ۴ بیاورد. شهدایی که مظلومانه به شهادت رسیدند.

چشمان خشک شده مادر

همه اهالی سبزوار او را می‌شناسند. مادر سالخورده‌ای که سال‌هاست زائر مزار شهدای گمنام شهر است. ۲۸ سال است که چشم به در دوخته تا شاید کسی از محمدرضا خبری بیاورد. هر پنجشنبه مزار شهدای گمنام را آب و جارو می‌زند و عقده دل را با آنها باز می‌کند. آخرین بار وقتی پیشانی محمدرضا را بوسید به او گفته بود مادر دعا کن شهادت قسمت من شود. او رفت و مادر همچنان منتظر است. در این سال‌ها نور چشمانش کم شده است، اما بوی پسرش را خوب می‌شناسد.

فاطمه کرابی این روزها با شنیدن خبر پیدا شدن پیکرهای شهدای غواص در خاک عراق در انتظار بازگشت پرستوی مسافرش است. می‌گوید آرزویی ندارم جز اینکه تنها یک یادگار از او برایم بیاورند. دلتنگ محمدرضا است و با شنیدن صدای در و زنگ تلفن قلبش به تپش می‌افتد.
محمدرضا کرابی فرمانده شجاع گروهان ستار از گردان غواصی یاسین در عملیات کربلای ۴ دل به اروند زد و هیچگاه بازنگشت.

مادر از روزهایی که با رنج تلخ یتیمی فرزندانش را بزرگ کرد این‌گونه می‌گوید: محمدرضا فرزند چهارم من بود. سال ۱۳۴۷ وقتی دو ساله بود همسرم بر اثر بیماری درگذشت و من با ۵ بچه قد و نیم قد ماندم. روزگار سختی بود، اما مادر بودم و نمی‌تواستم ناراحتی فرزندانم را ببینم. شروع به کار کردم و با پولی که از درست کردن خمیر و آش برای مردم به دست می‌آوردم بچه‌ها را بزرگ کردم. محمدرضا از همان دوران کودکی دلسوز بود و همیشه می‌گفت مادر ای کاش زودتر بزرگ شوم و بتوانم زحمات تو را جبران کنم.

فرزندانم مقابل چشمانم قد کشیدند و بزرگ شدند. برای بچه‌ها هم پدر بودم و هم مادر. با شروع جنگ بی‌قراری را در چشمان محمدرضا می‌دیدم. دلش برای جبهه پر می‌کشید و تنها نگرانی اش من بودم. دوست نداشت مرا تنها بگذارد اما وقتی امام خمینی(ره) از جوانان خواست تا سنگر جبهه را خالی نگذارند سراغم آمد و گفت: مادر می‌خواهم به جبهه بروم.

با شنیدن این جمله دلم لرزید اما می‌دانستم او تصمیم اش را گرفته است. به یاد مظلومیت امام حسین(ع) افتادم که با دستان خود فرزندانش را به جنگ فرستاد. پیشانی اش را بوسیدم و از او خواستم مواظب خودش باشد. از طریق جهاد سازندگی وارد سپاه شد و به جبهه رفت. روحیه‌ای قوی داشت و تخریب چی در لشگر ۲۱ امام رضا(ع) بود.

پس از هر عملیات وقتی به خانه باز می‌گشت ساعت‌ها از عملیات و رشادت‌های رزمنده‌ها برایم تعریف می‌کرد اما وقتی از همرزمان شهیدش می‌گفت اشک در چشمانش حلقه می‌زد و به من می‌گفت مادر دعا کن شهادت نصیب من هم بشود. می‌دانم که خدا دعای مادر را استجابت می‌کند. بعد از مدتی به گردان غواصی پیوست و تمرینات سختی را پشت سر گذاشت. قبل از عملیات کربلای ۴ وقتی او را از زیر قرآن عبور دادم دستانم را بوسید و گفت: مادر این عملیات بسیار مهم است دعا کن رزمنده‌ها در آن پیروز شوند و من هم شهید شوم.

مزار بی‌نام و نشان

وقتی نام کربلای ۴ به میان آمد مادر بغضی کرد و به در خانه خیره شد. جایی که برای آخرین بار محمدرضا برایش دست تکان داد و رفت.

فاطمه از روزهایی که برای پیدا کردن اثری از پسرش ساعت‌ها به اخبار رادیو گوش می‌داد این‌گونه می‌گوید: پس از عملیات کربلای ۴ به برادرش اسماعیل خبر دادند که تعداد زیادی از رزمنده‌ها در این عملیات به شهادت رسیده‌اند و پیکرهای بسیاری از غواصان گردان یاسین در آب رودخانه اروند رود ناپدید شده است. تعدادی نیز به اسارت درآمده و تعدادی نیز زخمی شده‌اند.

از رفتارهای اسماعیل متوجه شده بودم که اتفاقی افتاده و آنها نمی‌خواستند که من متوجه شوم اما سرانجام فهمیدم محمد رضا هیچ وقت بازنخواهد گشت. از گروهان آنها فقط ۴ نفر زنده بازگشته بود و کسی از محمدرضا خبری نداشت. گاهی می‌گفتند اسیر شده و گاهی نیز می‌گفتند چند گلوله به او اصابت کرد و پیکرش در سیم خاردارهای معبر جزیره ماهی گیر کرده است.

مادر آه می‌کشد و می‌گوید: بی‌خبری بدترین چیزی است که آن روزها مرا بی‌تاب کرده بود. هر شب و روز به اخبار رادیو گوش می‌دادم تا شاید نامی از محمدرضا ببرند. یادروزی افتادم که به او گفتم اگر از عملیات به سلامت بازگردد باید ازدواج کند ولی با خنده می‌گفت مادر امروز پیروزی در جنگ مهمتر از ازدواج است. انتظارم به ماه و سال کشید اما خبری از محمدرضا نشد. هر بار وقتی شهید گمنامی می‌آوردند در مراسم تشییع پیکر او شرکت می‌کردم و برای آن شهید مادری می‌کردم. سالهاست که هر پنجشنبه به مزار شهدای گمنام سبزوار می‌روم و ساعت‌ها با آنها حرف می‌زنم.

سید جواد کافی یکی از همرزمان پسرم که یکی از ۴ رزمنده‌ای است که در آن شب زنده ماند به ما گفت محمدرضا شهید شده است و لحظه آخر شاهد تیر خوردن او بوده است. او به ما از شب عملیات این‌گونه گفت: غافلگیر شده بودیم. بچه‌ها یکی یکی در آب شهید می شدند. از همه طرف به غواصان شلیک می‌کردند و تیرهای کالیبر ۴ عراقی‌ها سر رزمنده‌ها را هدف قرار می‌داد.

منوری که هواپیمای عراقی زده بود آسمان را روشن کرده بود و آنها براحتی ما را هدف قرار داده بودند. شهید دیزجی سیم خاردار را قطع کرد. او با محمدرضا کرابی و شهید رنجبر از بچه های سبزوار، ۱۰ متر جلوتر از من زیر نور منور با هم دست دادند و هر کدام به طرفی رفتند که پس از آن، دیگر هیچ کس آنها را ندید.

او گفت: محمدرضا از مقابل سینه خیز به سمت جلو می رفت که سنگر کمین، او را دید و به رگبار بست، سه تیر به سینه محمدرضا اصابت کرد، او از سینه به طرف پشت برگشت، داد زد آرپی جی آر پی جی! و این آخرین فریاد او بود. بلافاصله سراغ او رفتم. محمدرضا شهید شده بود و من پیکرش را به سیم خاردارهای کنار جزیره گیر دادم.

مادر وقتی به اینجا رسید مکثی کرد و با همان لهجه شیرین سبزواری ادامه داد:‌در این سال‌ها با رفتن به مزار شهدای گمنام حرف‌های دلم را با آنها می‌زنم همیشه احساس کرده ام پسرم در آنجا و در کنار آنها است. من او را در راه امام حسین(ع) دادم و این روزها در انتظار خبری از او هستم. دلم می‌خواهد پیکر او به خانه اش بازگردد تا روزها کنارش بنشینم و حرف‌های دلم را با او بگویم. دلم می‌خواهد پس از این همه سال تنهایی، نشانی از فرزند به دست آورم و دل به تنها یادگار و نشانی خوش کنم.

بانیان سایت روستای من کراب

مقدمه

 

بسمه تعالي 
شايد شما هم با افرادي برخورد کرده ايد که ضمن بيان خاطرات در صحبتهاي طولاني شان پس از بيان موضوع وقفه اي کوتاه دارند و حاصل سخنان خودرا در جملاتي بازگو مي کنند که پر مغز و حکيمانه است ويا خلاصه و چکيده گفتار آنها مي باشد، اين مفاهيم ممکن است در قالب مثل، کنايه، دعا و نفرين و دشنام باشد که از جامعه اي به جامعه ديگر و از خانواده اي به خانواده ديگر يقينا تفاوت دارد، در جمعيت روستاي کراب هم اين موارد بسيار ديده مي شود که يادگار فرهنگي از نياکان است و ممکن است براي نسلي که از آن محيط به کلان شهرها مهاجرت کرده اند متبادر به ذهن نباشد.
با اعتقاد به اينکه مفاهيم فرهنگي نيز مثل انسانها مي ميرند، بنا داريم در اين قسمت آن مقولات را گر چه شايد شيرين و جذاب نباشد به آيندگان بسپاريم تا بدينوسيله پلي زده باشيم براي ارتباط با نياکان و آيندگان.اينک نمونه از آنان در ذيل بيان مي شود:
لازم به توضيح است که دراين ارتباط از همکاري آقاي علي اکبر کرابي ودخترايشان وهمچنين ساير همولايتي ها که همکاري ميکنند واين اصلاح ها وکلمات را در اختيار سايت قرار ميدهند تشکر گردد 

 
Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family