روستای من کراب
گویش و اصطلاحات

گویش و اصطلاحات (3)

 

 

 

 

چهارشنبه, 26 مهر 1402 ساعت 13:33

ضرب المثل

اصطلاحات وضرب المثلها

نوشته شده توسط

z

بسمه تعالي 
شايد شما هم با افرادي برخورد کرده ايد که ضمن بيان خاطرات در صحبتهاي طولاني شان پس از بيان موضوع وقفه اي کوتاه دارند و حاصل سخنان خودرا در جملاتي بازگو مي کنند که پر مغز و حکيمانه است ويا خلاصه و چکيده گفتار آنها مي باشد، اين مفاهيم ممکن است در قالب مثل، کنايه، دعا و نفرين و دشنام باشد که از جامعه اي به جامعه ديگر و از خانواده اي به خانواده ديگر يقينا تفاوت دارد، در جمعيت روستاي کراب هم اين موارد بسيار ديده مي شود که يادگار فرهنگي از نياکان است و ممکن است براي نسلي که از آن محيط به کلان شهرها مهاجرت کرده اند متبادر به ذهن نباشد.
با اعتقاد به اينکه مفاهيم فرهنگي نيز مثل انسانها مي ميرند، بنا داريم در اين قسمت آن مقولات را گر چه شايد شيرين و جذاب نباشد به آيندگان بسپاريم تا بدينوسيله پلي زده باشيم براي ارتباط با نياکان و آيندگان.اينک نمونه از آنان در ذيل بيان مي شود:
باتشکر ازهمکاري آقاي علي اکبر کرابي ودخترايشان .
پَشنَه کوشِش خُسبيه س کنايه از بي حالي
يک لا قُباس کنايه از ناداريش
اِستي پَرَس يا کُلاه پَرَس کنايه از ناداري و اينکه از منزلت پايين در جامعه برخوردار است.
نون سنکگ بُخاردِه و نون دِيمَه بُخاردِه کنايه از زرنگ بودن و خوش فکر بودن است.

دَس بِگردَن يعني کاري را با هم انجام دادن
سَر بي تَن مَترَشَه يعني بي خودي براي ديگران تصميم مي گيرد.
گَردَنوم شَلِه يعني ملاحظه قوم و خويشي مي کند.
چشمُم گَروم نَرِف يعني هنوز اول خوبم بو.
جو وِ عزرائيل نَمِتِه يعني سخت و گرفته مي باشد.
سينه مارِش شِه مابورَه يعني بي وجدان مي باشد.

خِيلي کَنَس ولکن معامله نيست
گَنَه گَنَه اس يعني سخت و کم گذشت ميباشد
دِ کَسَش مِمِلوم يعني تلافي ميکنم

ريش شِه دِ مُردِشوي خَنَه بُشُستِه يعني بي حيا و پر رو و سِمِج است
چُرٍِش بَرفِ سُلاخ مينَه يعني تازه قدرت به هم رسانده

دَسْت دِ کَسَهْ مُشْتْ دِ پيشِه ني افرادي که در پيش هم اند ولي براي هم بي ارزش اند کنايه از بي معرفتي
آدَم شيرْ خُوُمْ بُخْارْدَهْ

خوم:خام
بخارده:خورده است
آدميزاد شير خام خورده است.مجازا به اين معني است که هر خطا و اشتباهي ميتواند از انسان سر بزند
لِواشْ دِ پِر پِر اِمْيَهْ

لِواشْ:لبهايش
دِ پِر پِر:لرزيدن(ترسيدن)
اِمْيَهْ:اومده
کنايه از ترسيدن و گريه کردن

اين حالت بيشتر براي کودکاني پيش ميايد که مورد مواخذه و غضب ديگران قرار ميگيرن
گوش وِر خُجاوْ

اين اصطلاح را به کسي ميگويند که گوشهارا تيز کرده و منتظر است تا سخني را بشنود و به ديگري بگويد(گوش بزنگ)
مَخْمَلْ بِه نِصْبِه گَزْ نَمَنَه

مَخْمَلْ :پارچه را

به، نِصْبه:نصف ونيمه،

گَزْ:درست،

نَمَنَه:نمي کند

اين مثل کنايه از اين است که همانطور که مخمل يا پارچه نصفه که لباس درست نميشود مانند اين است که کار به نصفه مزد ندارد

به عبارت ديگر از انجام ندادن کار تا آخراست
پَشنَه کوشِش خُسبيه س کنايه از بي حالي
يک لا قُباس کنايه از ناداري
اِستي پَرَس يا کُلاه پَرَس کنايه از ناداري و اينکه از منزلت پايين در جامعه برخوردار است.
نون سنکگ بُخاردِه و نون دِيمَه بُخاردِه کنايه از زرنگ بودن و خوش فکر بودن است.

دَس بِگردَن يعني کاري را با هم انجام دادن
سَر بي تَن مَترَشَه يعني بي خودي براي ديگران تصميم مي گيرد.
گَردَنوم شَلِه يعني ملاحظه قوم و خويشي مي کند.
چشمُم گَروم نَرِف يعني هنوز اول خوبم بو.
جو وِ عزرائيل نَمِتِه يعني سخت و گرفته مي باشد.
سينه مارِش شِه مابورَه يعني بي وجدان مي باشد.

خِيلي کَنَس ولکن معامله نيست
گَنَه گَنَه اس يعني سخت و کم گذشت ميباشد
دِ کَسَش مِمِلوم يعني تلافي ميکنم

ريش شِه دِ مُردِشوي خَنَه بُشُستِه يعني بي حيا و پر رو و سِمِج است
چُرٍِش بَرفِ سُلاخ مينَه يعني تازه قدرت به هم رسانده

دَسْت دِ کَسَهْ مُشْتْ دِ پيشِه ني افرادي که در پيش هم اند ولي براي هم بي ارزش اند کنايه از بي معرفتي

ميگي زَمْهَريْر ميهْ
ميگي:مثل اين که
زَمْهَريْر:سرماي بسيار سخت
ميهْ:مياد

کنايه از اين مطلب اين است که گويا سرماي سختي آمده است البته گاه به معني نفي واقعيت است به عبارت ديگر اگر کسي خودش را خيلي بالياس پوشانده باشدوهوا چندان سرد نباشد به او اين مطلب رابه کنايه ميگويند .
خَزْ گُربه تا کادُوُسْ

خز :فرار
گربه:اسم حيوان
تا:حرف اضافه
کادو: محل انبار کاه

اين ضرب المثل کنايه از بي بخار بودن شخصي است که از خودش زياد تعريف ميکند.
وِْر سَرْ حَضْير بين

ور:بر.سرحضير:سر حضور.بين:بودن

يعني انچنان سالم و تندرست است که در هر جايي حضور دارد.بيشتر در مورد کهنسالان و پيران کاربرد دارد
كْوَني كه ديته مرَه خَنَه نَرؤ مْمَنَه

کوني:کدبانو.ديته مره:دوتا ميشه.خنه:خونه.نرو:ناروب،کثيف.ممنه:ميمونه

(زن خانه دار كه دو تا شود خانه بدون جارو مي ماند)
اين ضرب المثل تقريباً معادل ضرب المثل آشپز كه دوتا شد، آش يا شور يا بي نمك
مي شود، مي باشد.
چاروق درحقيقت يک پاپوش بوده که در قديم استفاده ميکرده اند وجنس آن هم ازچرم درست شده وهمراه با پِيتَوَهْ بکار برده مي شود وبراي گرم نگه داشتن پا وساق آن استفاده ميشود در اين ضرب المثل از اين عبارت استفاده شده است

اطلس اگه صد کهنه روه واز پيتوه نمره يعني پارچه اطلس اگه صد کهنه بشه بازم پاتابه نميشه اشاره داره به انسان اصيل يا هر چيز با ارزش در جاي ديگرهم استفاده بشه باز ارزش خودشو از دست نميده.
چوقي يعني نامناسب هواچوقي است يعني هوا خراب است

دیوار که پست روه کلوخ پرچه شوم زیاد مره
(دیواری که کوتاه می شود کلوخه های آن نیز زیاد می شود)کنایه از این که اگر کسی ضعیف شود حرف و حدیث در مورد او زیاد می شود.

خر هِمسیه رِ یک بَر سُوار ره
(
خر همسایه را یک طرفه بشین)
کنایه از این دارد که مال مردم را نمیشود دایم نگه داشت و هر موقع طلب کند باید سریع به او مسترد شود.

بُوم وِر ریت بِفته نُوم وِر ریت نَفته
(
بام به رویت بیفتد ولی نام به رویت نیفتد)
کنایه از این دارد که اگر کسی بد نام شود بسیار سخت وناگوار است

بُز گَر دهن فِرح
یعنی بز گر از دهانه ی چشمه آب می خورد
ومعادل ضرب المثل میمون هرچه زشت تره بازیش بیشتره است

سُزای جُوِز نَخ کُول جُوالدوزه
سزای گردویی که بد مغز میشه جوال دوز است و برای کسانی به کار می رود که اذیت میکنند و بیان میدارد که سزایشان تنبیه سخت است

کُلاغ که اِز دِرخت جُوز دِقهرِ مِره یَک جُوز مِنفعت صَحَبیش
کلاغ که از درخت گردو قهر می کنه یک گردو به نفع صاحبش است
.
برای کسانی به کار برده می شود که سر بار هستند و قهر و ناز هم دارند

دِ زمین هِمسیه خِنَه نَسِز
در زمین همسایه خانه نساز یعنی متکی به خودت باش

بُز هِمیشه وِرمِلِچَه ،مِش یَگ بار که وِر مِلچه مِگن دِیوم دِیوم
بز همیشه جست و خیز میزنه و گوسفند که میخواهد یکبار این کار را انجام دهد می گوید دیدم دیدم...کسی که یک کاری انجام میدهد نباید دیگران را به خاطر همان کار مسخره کند

مُو اِز اسیا میوم مِگه نوبت نِس
من از آسیاب میام ،شما میگویید نوبت نیست
برای کسانی به کار برده می شود که بی سند بحث میکنند

میش و اِنبُو نَمُوکوه اِنبُو و میش مُوکوِه
موش به انبان نمی کوبد ،انبان به موش میکوبد برای کسانی به کار برده می شود که مقصرند و باز دو قورت و نیمشان باقیست

دِستَه بِل چُولی نَمِرَه
دسته ی بیل سبد نمیشه
کنایه از آن دارد که بعضی افراد استعداد بعضی کارها را ندارند

بُزِّ آرومِیش نَبی ،وِلیش کُو رَقصیشه بِبی
بز را نگاه نکن که آرام است،رهایش کن و رقصش را تماشاكن
معادل ضربالمثل فلفل نبین چه ریزه ،بشکن ببین چه تیزه است.

وِ تُنُور شاو دِ جِهِنَم مِمِنَه
به وسیله بهم زن آتش جهنم می ماند و برای کسانی به کار برده می شود که هیکل بی خاصیت دارند.

نیم مِن گُربه وُ سی سِر مِیّ
نیم من گربه و معادل سه کیلو مُو
وبرای کسانی به کار برده می شود که ادعایشان از تواناییشان بیشتر است

پِرچَه رِ وِکُناریش بِی ،دختررِ وِ ماریش بی
پارچه را از کنارش شناسایی کن و دختر را از رفتار مادرش و برای شناخت دختر از روی مادر به کار می رود

زن بِ عَلَف نَرسه ،خَر بِ خِکِستر
علاقه وافر خر به خاکستر و خانم ها را به سبزی اول بهار را می رساند

 
جمعه, 21 مهر 1402 ساعت 08:28

آداب ورسوم

آداب ورسوم

نوشته شده توسط

درخصوص آداب ورسوم سبزوار در سايت اسرار نامه اينگونه آمده است که:
به گفته يک راوي محلي ، بخشي از آداب و رسوم نوروزي روستاي کراب در گذشته بدين شکل بوده است که زنان اولين کساني بوده اند که از چندين هفته قبل از سال نو با آب کردن گندم براي سبزه هفت سين و پخت سمنو وتهيه خميرهاي مورد نياز براي پخت آش ميوپُر(به گوش معيار آش ميان پر) به استقبال نوروز مي رفته اند. همچنين پختن کلوچه هاي تنوري نيز از ديگر فعاليت هاي پيشوازي زنان کرابي براي مراسم نوروز بوده است.
با فرارسيدن موعد چهارشنبه در آن زمان که خبراز ترقه بازي ها و آتش افروزي هاي خانمان سوز امروز که به ويژه در شهرها رايج است ، نبود يکي از اعضاي خانواده در شب چهارشنبه سوري روي بام خانه حاضر مي شد و با خواندن ترانه هاي محلي دو کوزه را به هم مي زد و مي شکست و پايين مي انداخت.
و با اينکار در واقع اعتقاد روستائيان براين بود که بلا و بدي هاي سال به شکستن اين کوزه ها از خانواده دفع مي شود .
گاهي در اين کوزه ها مقداري آب وجود داشته است ، تا پس از شکستن کوزه ها آب روي زمين حياط منزل بريزد و نمادي از جاري کردن روشنايي در زندگي خانوادگي باشد.
رسم روشن کردن آتش و پريدن از روي آن نيز به همراه خواندن ترانه هاي محلي درکراب وجود داشته است ، اما هرگز به شکل مهيب و خطرناک امروزي نبوده و آتش روشن شده به صورتي مختصر و در حد نمادي از روشنايي و نور بوده است.
کرابي ها همچنين درشب چهارشنبه سوري يک نوع آش محلي که در اکثر نقاط ديار سربداران رايج است ، مي پخته اند . آشي به نام ميوپُر که در گويش محلي به آن گفته مي شود. و در بين عده اي از مردم رسم بوده است که مقداري از اين آش را به خاطر شگون داشتن تا روز يا شب سال تحويل در منزل خود نگاه دارند .
فلسفه پختن و خوردن آش ميوپُر در چهارشنبه سوري و نگاه داشتن مقداري از آن تا عيد نوروز در بين کرابي ها و به طور کلي سبزواري ها اين است که معتقدند اين آش که يکي از مواد اصلي آن خميرهايي است که درون آن با سبزي خردشده پر مي شود ، نمادي از برکت وپربودن خانه از خوراکي و نعمت در سال جديد است.
آداب چيدن سفره هفت سين در روستاي کراب مانند ساير نقاط شهرستان است با اين تفاوت که چون بين آب و هواي اين روستاي کوهپايه اي با شهر سبزوار تفاوتي چنددرجه اي وجود دارد و در آن سالها ميزان بارش باران و برف و سرماي هوا به طول کل از امروزه بيشتر بوده ، معمولاً سفره هاي هفت سين کرابي ها روي کرسي يا کنار آن چيده مي شده است و اعضاي خانواده در لحظات سال تحويل در اغلب دور کرسي مي نشسته اند که اين موضوع صفاي خاص خود را داشته است.
يکي ديگر از آداب سال تحويل در روستاي کراب پخت غذاهاي مفصل در شب عيد بوده ، که معمولاً اين غذا شامل پلو خورش هاي مختلف بوده است .
چرا که در گذشته پلو اشرافي ترين غذا ي روستاييان و حتي ساکنان شهرها محسوب مي شده و برخلاف اين روزها که تقريباً غذاي همه روزه خانواده هاست ، در آن زمان شايد در طول سال فقط چندبار پلو در خانه پخت مي شده است.
همچنين روستائيان کراب معمولاً سعي مي کرده اند در لحظات سال تحويل اجاق منزل روشن باشد و يک غذاي درحال پخت روي اجاق داشته باشند تا اين هم نشانه اي ديگر براي داشتن سالي پربرکت با کانوني گرم براي مردمان اين روستا باشد.
نان محلي و به ويژه نان روغني و نان سرقِلِفي نيز که از روزهاي گذشته توسط بانوان کرابي پخته شده بوده حتي االامکان در سفره هفت سين اين روستا جاي مي گرفته است.
پس از نو شدن سال ديد و بازديد هاي نوروزي شروع مي شده است ، و نخستين جايي که اغلب کرابي ها انتخاب مي کرده اند ، زيارت امامزاده روستا و رفتن سر مزار درگذشتگان بوده است. البته بعضي ها نيز لحظه سال تحويل را کلاً در محل امام زاده مي گذرانيده اند.
البته بقعه اي که در کراب به امامزاده معروف است ، به گفته منابع تاريخي و برخي آگاهان محلي ، امامزاده واقعي نيست بلکه مزار فردي بسيار با ايمان و تقوا است که در گذشته در اين روستا مي زيسته و پس از مرگ مردم روستا به احترام او برايش مقبره اي ساخته اند و به مرور تبديل به يک زيارتگاه شده و برخي از آن با عنوان امامزاده ياد کرده اند. و حتي مشهور است که درگذشته به خاطر اعتقادي که برخي مردمان روستايي داشته اند ، پس از توسل ، به واسطه همين مزار متبرکه از درگاه خداوند متعال حاجت روا شده اند.
کرابي ها از ميهمانان نوروزي خود با انواع مختلف آجيل و خشکباري که توليد همين روستا بوده است ، پذيرايي مي کرده اند. همچنين کلوچه هاي تنوري نيز يکي ديگر از اين پذيرايي ها محسوب مي شده . بعدها خريد يا پخت شيريني هاي امروزي در بين روستائيان کراب نيز رواج پيدا کرده است.
در شيوه پذيرايي گذشته که با صفا و صميميتي خاص همراه بوده است ، گفته مي شود کمتر مد بوده يا اصلاً مد نبوده که مثل امروز براي هر ميهمان يک بشقاب جداگانه بياورند و انواع خوراکي ها را يک بار به او تعارف کنند. بلکه صاحب خانه خوراکي هاي مختلف خود را در يک يا چند مَجمَعِه (سيني هاي بزرگ) مي ريخته و روي کرسي يا روي زمين در فواصل مختلف نزديک ميهمانان قرار مي داده است و با تعارف هاي گرم خود از ميهمانان دعوت مي کرده است به طور کامل از خود پذيرايي کنند.
عمده آداب و رسوم نوروزي خاص روستاي کراب مربوط به يک هفته قبل از عيد تا اولين روز عيد وسيزدهمين روز سال بوده است. و روزهاي مياني همه به همان شکل روز اول صرف ديد و بازديد هاي فاميلي مي شده است.
درروزسيزده به در و البته گاهاً در ساير روزهاي عيد مردم کراب به محلي به نام عيدگاه مي رفته اند . که قبلاً در گويش محلي روستائيان کراب «ته باز» ناميده مي شده است.
درآن محل مردان به ورزش هاي مختلف از جمله کشتي ، گوکي ، تيله بازي ، و رقص چوب بازي مي پرداخته اند و زنان نيز در محيطي که دور از چشم مردان نامحرم بوده است ، به نوبه خود به رقص و بازي هاي محلي مشغول مي شده اند. خواندن ترانه هاي محلي که متأسفانه راوي محترم اين رسوم هيچيک از آن ها را به خاطر نداشت ، چاشني همه اين مراسمات بوده است.
گفتني است درروز 13 به در نيز يکي از خوراکي هاي مرسوم پختن آش بوده است . اما اين آش با آش چهارشنبه سوري فرق مي کرده و از نوع آش هاي معمولي بوده که در طول سال بسيار توسط کرابي ها استفاده مي شده است.

 
چهارشنبه, 12 خرداد 1400 ساعت 03:58

مقدمه

مقدمه

نوشته شده توسط

 

بسمه تعالي 
شايد شما هم با افرادي برخورد کرده ايد که ضمن بيان خاطرات در صحبتهاي طولاني شان پس از بيان موضوع وقفه اي کوتاه دارند و حاصل سخنان خودرا در جملاتي بازگو مي کنند که پر مغز و حکيمانه است ويا خلاصه و چکيده گفتار آنها مي باشد، اين مفاهيم ممکن است در قالب مثل، کنايه، دعا و نفرين و دشنام باشد که از جامعه اي به جامعه ديگر و از خانواده اي به خانواده ديگر يقينا تفاوت دارد، در جمعيت روستاي کراب هم اين موارد بسيار ديده مي شود که يادگار فرهنگي از نياکان است و ممکن است براي نسلي که از آن محيط به کلان شهرها مهاجرت کرده اند متبادر به ذهن نباشد.
با اعتقاد به اينکه مفاهيم فرهنگي نيز مثل انسانها مي ميرند، بنا داريم در اين قسمت آن مقولات را گر چه شايد شيرين و جذاب نباشد به آيندگان بسپاريم تا بدينوسيله پلي زده باشيم براي ارتباط با نياکان و آيندگان.اينک نمونه از آنان در ذيل بيان مي شود:
لازم به توضيح است که دراين ارتباط از همکاري آقاي علي اکبر کرابي ودخترايشان وهمچنين ساير همولايتي ها که همکاري ميکنند واين اصلاح ها وکلمات را در اختيار سايت قرار ميدهند تشکر گردد 

 
Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family